دل نوشته هایم



بی خواب و دلگیر در این شب ها 

در این تاریکی و شب های بی انتها 

بوی نم و صدای این باران زیبا 

اهنگ غمگین و فریاد رعد و برق سهمگین 

منم و کاغذ های چرکین 

قلم به دست و به دنبال کلمات و جورچین انها 

تا بنویسم من از این ادم ها 

از عقده ها و ناراحتی ها 

از طلبکاری ها

از درد 

از فقر 

از شرمندگی پدر جلوی بچه ها 

از نگاه حسرت امیز کنار شیشه ی مغازه ها 

از حسرت نخریده ها 

از جان کندن ادم ها 

از اضطراب پدر و مادر ها 

از دست های خالی 

تا قلم هست می نویسم از این همه بی کاری 

از جوانان و نا امیدی 

از ارزوهای بزرگ ولی جیب های خالی 

از خستگی و بی تابی

 

 

 

 


آخرین مطالب

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها